گزارش جشن امضای کتاب «خاکسپاری دوم بانوی مرگ» در کتابشهر بهارستان

  1. خانه
  2. chevron_left
  3. رویدادها
  4. chevron_left
  5. گزارش جشن امضای کتاب «خاکسپاری دوم بانوی مرگ» در کتابشهر بهارستان

گزارش جشن امضای کتاب «خاکسپاری دوم بانوی مرگ» در کتابشهر بهارستان

روز یک‌شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، در فضایی صمیمی و فرهنگی، مراسم جشن امضای رمان «خاکسپاری دوم بانوی مرگ» نوشته‌ی نیما اکبرخانی، با اجرای عبدالله نظری در کتابشهر شعبه بهارستان برگزار شد. این رویداد از حوالی ساعت ۱۸ آغاز شد و با حضور علاقه‌مندان کتاب و ادبیات، فضایی گرم و گفت‌وگومحور را رقم زد.

در آغاز نشست، نویسنده با نگاهی به روند شکل‌گیری ایده و نگارش رمان، از دغدغه‌های شخصی و تحلیلی‌اش در پرداختن به موضوعات امنیتی و منطقه‌ای گفت. اکبرخانی که پیش‌تر با آثاری چون «اثریا» و «عزرائیل» شناخته شده و نامزد جوایزی همچون جایزه جلال آل‌احمد بوده، در این نشست نیز با مخاطبان درباره تجربه‌های نویسندگی، منابع الهام، و تحلیل تحولات منطقه‌ای به گفت‌وگو نشست.

همچنین بخش قابل توجهی از نشست، به طرح دیدگاه‌ها و پرسش‌هایی پیرامون تحولات اخیر منطقه و مسائل سیاسی و نظامی اختصاص یافت. نویسنده که سابقه‌اش در تحلیل مسائل امنیتی و درک عمیق او از تحولات غرب آسیا زبانزد است، در پاسخ به مخاطبان، پیوند میان واقعیت‌های میدانی و روایت ادبی را باز کرد و نشان داد چگونه می‌توان از دل تحولات، داستانی پرکشش ساخت.


معرفی کتاب: «خاکسپاری دوم بانوی مرگ»

رمان «خاکسپاری دوم بانوی مرگ» تازه‌ترین اثر نیما اکبرخانی است؛ نویسنده‌ای که در سال‌های اخیر به چهره‌ای قابل توجه در ژانر امنیتی و استراتژیک در فضای ادبی ایران تبدیل شده است. این رمان، هم‌زمان با حفظ جذابیت‌های داستانی، به تحلیل و بازنمایی دقیق رخدادهای پیچیده منطقه‌ای نیز می‌پردازد و مناسب نوجوانان و بزرگسالانی است که به ادبیات جدی و درگیر با واقعیت علاقه‌مندند.

داستان کتاب حول رویارویی دو نیروی امنیتی قدرتمند شکل گرفته است:
از یک سو مجتبی میثمی، مردی ایرانی و وفادار به خاک و مردمش، که از نوجوانی در دفاع مقدس حضور داشته و بعدها در عملیات‌های برون‌مرزی شرکت کرده است. مردی در سایه، که نامش جایی ثبت نشده اما اثرش در تاریخ پنهان کشور عمیق است.
و از سوی دیگر، راشل هرتزوگ، افسر موساد، زنی باهوش و بی‌رحم که سال‌هاست دشمنان اسرائیل را یکی پس از دیگری از میدان بیرون می‌برد. حالا او مأموریت دارد فردی ناشناخته را بیابد؛ کسی که نقشه‌های پیچیده‌شان را یکی پس از دیگری در منطقه ناکام گذاشته است.

در این بازی پیچیده اطلاعاتی، روایتی پرتعلیق و نفس‌گیر شکل می‌گیرد که مخاطب را تا آخرین صفحه درگیر خود نگه می‌دارد.


برشی از کتاب:

تک‌تیرانداز پشت سرش بود. قصد داشتند اسیرش کنند، به باسنش شلیک کرده بود؛ درست هم زده بود… آدم لگن‌شکسته، لَنگ و کُند نیست، فلج است… ماهیچه‌هایی که استخوان لگن را پوشانده رگ زیادی ندارد و کسی از خون‌ریزی از ناحیه‌ی لگن به‌سرعت نمی‌میرد. با آدم‌های کاربلدی روبه‌رو شده بود… تبلت هنوز محکم در دستش بود. دکمه‌ی بغلش را نگه داشت و میان‌بری که پیش‌تر برای چنین وقتی طراحی شده بود را بالا آورد و فشار داد…

اشتراک گذاری:

نوشته های مرتبط